پیش طلبیدنپیش طَلَبیدَن پیش خواستن، به حضور خواستن، به حضور طلبیدن ادامه... پیش خواستن، به حضور خواستن، به حضور طلبیدن تصویر پیش طلبیدن فرهنگ فارسی عمید
پیش طلبیدن (هََ طَ) بحضور طلبیدن. بحضور خواستن. خواستن که بخدمت آید، خواستن قبل از موعد مقرر ادامه... بحضور طلبیدن. بحضور خواستن. خواستن که بخدمت آید، خواستن قبل از موعد مقرر لغت نامه دهخدا
پیش طلبیدن پیش خواستن، به پیشگاه خواستن بحضور طلبیدن بحضور خواستن، خواستن قبل از موعد مقرر ادامه... پیش خواستن، به پیشگاه خواستن بحضور طلبیدن بحضور خواستن، خواستن قبل از موعد مقرر فرهنگ لغت هوشیار